هدف از این تحقیق بررسی نظریه های جامعه شناسانه در رابطه با اخلاق و نظام اخلاقی با فرمت docx در قالب 84 صفحه ورد بصورت کامل و جامع و با قابلیت ویرایش می باشد

 

 

 

فهرست مطالب

نظریه ­های جامعه­شناسی

2-3-2- 1- عاطفه­گرایی

2-3-2-1-1-اخلاق به مثابه امر قدسی

2-3-2-1-2- اخلاق، مرز میان کنش­های عقلانی و غیر عقلانی

2-3-2-1-3- اخلاق به مثابه عاطفه تعمیم­یافته

2-3-3- 2- منفعت­گرایی(مادی معیشتی)

2-3-3- 3- عقل­گرایی

2-3-3- جمعبندی نظریه­های علمی اخلاق

2-3-3- 1-  دیالکتیک جهان اجتماعی

2-3-3- 1-1-  قلمرو نهادی جهان اجتماعی

2-3-3- 1 - 2-  قلمرو نمادی جهان اجتماعی

2-3-3- 1 – 3-  قلمرو فردی جهان اجتماعی

منابع

 

 

 

نظریه­های جامعه­شناختی، اخلاق را پدیده­ای اجتماعی می­بینند و طبیعی است که در تبیین آن بر جامعه و عوامل اجتماعی تأکید کنند، ولی از آنجا که اخلاق خود پدیده­ای چندبعدی و منتشر است که به  صورت­های مختلفی نمودار می­شود، جامعه­شناسان نیز وجوه متفاوتی از آن را برجسته می­بینند. البته زمینه­ های وجودی و معرفتی متفاوت جامعه­شناسان نیز در اتخاذ رویکردهای متفاوت به اخلاق دخیل­اند. در میان نظریه­های جامعه­شناختی می­توان سه رویکرد عاطفه­گرایی، مادی ـ معیشتی و عقلانی را رصد نمود.   

 

 

 

دورکیم از محدود جامعه­شناسانی است که به طور مستقل دربارۀ اخلاق اندیشیده و نوشته است. هدف او تأسیس علم اخلاق برای جوامعی است که از دنیای گذشته و اخلاقیات آن بریده است و باید با اخلاقیات جدید سر و سامان یابد. این علم می­گوید، جوامع جدید، اخلاق خاص خویش را پدید     می­آورند، همچنانکه جوامع گذشته، اخلاق خاص خود را پدید آوردند. از نگاه دورکیم هر نظام اخلاقی یک دستگاه قواعد رفتار است و قواعد اخلاقی نیز انواعی دارد: اخلاق روزمره، اخلاق حرفه­ای، اخلاق مدنی، اخلاق قراردادی. اما همۀ فنون قاعده­هایی دارند که چگونگی رفتار را مشخص می­کنند. پس قواعد اخلاقی چه تفاوتی با قواعد دیگر دارند؟ دورکیم با پیروی از کانت پاسخ می­دهد که قواعد اخلاقی الزام آورند، ولی او می­خواهد تبیینی علمی و تجربی از اخلاق ارائه کند و البته برخلاف ادعای کانت، مدعی است مفهوم تکلیف به تنهایی تمامی معنای اخلاق را پوشش نمی­دهد و برای کامل کردن آن باید علاوه بر تکلیف، مطبوعیت یا دلپذیری را نیز به آن افزود. پس وجه صوری اخلاق همان تکلیف و الزام کانت است و وجه محتوایی آن دلپذیری است. عقل و عاطفه با هم، امر اخلاقی را شکل می­دهند.