دانلود پروژه و پایان نامه رشته مدیریت

تشریح رویکردهای مختلف مدیریت استراتژیک با تمرکز بر رویکردهای SWOT و مبتنی بر منابع

 

با تشکر از آقای علی شایسته شجاعی که محتوای پژوهش را در اختیار ما قرار دادن که دیگران نیز استفاده کنند.

 

 

 

هدف از این پایان نامه تشریح رویکردهای مختلف مدیریت استراتژیک با تمرکز بر رویکردهای SWOT و مبتنی بر منابع بصورت کامل و جامع و با منابع جدید می باشد

 

 

 

مقدمه
پس از انقلاب صنعتي در غرب، مسأله عمده اي كه شركت ها با آن گريبان-گير بودند، امور مالي شركت، نحوه برنامه ريزي ، سازماندهي و هدايت آن جهت سودآور نگه داشتن سازمان بود. چرا كه در اين زمان شركت ها با تغييرات زياد محيطي مواجه نبودند و تقاضا بسيار بيشتر از عرضه براي توليد آنها وجود داشت و هر چه كه توليد مي كردند به فروش مي رفت. بنابراين تنها دغدغه و تمركز آنها بر تهيه بودجه مالي با افق زماني يکساله بود.  بر همين اساس به "بودجه ريزي و کنترل مالي" روي آوردند.در دهه 1950 ، شركت ها كم كم با ورود تعداد زياد رقبا، كاهش تقاضا، افزايش آگاهي مشتريان، تحولات محيطي و... مواجه شدند.

 

در چنين وضعيتي تمركز صرف بر امور مالي و تأكيد بر برنامه ريزي مالي ممكن بود سازمان ها را به سرمنزل مقصود نرساند. بر اين اساس سازمان ها متوجه شدند كه بايد از افق زماني يکساله به افق زماني بلند مدت تر رو آورده و دست به پيش بيني  آينده بزنند، چرا كه در غير اين صورت ممكن بود با رويدادهاي پيش بيني نشده اي مواجه شوند كه خطرات زيادي براي آنها ايجاد كند. از اين رو "برنامه ريزي بلندمدت" يا "برنامه ريزي مبتني بر پيش بيني فروش" شکل گرفت.از دهه 1960 به بعد تغييرات محيطي زيادي رخ داد و رقابت در بازار شدت بيشتري گرفت. در اين زمان با توجه به پيچيدگي و عدم ثبات و اطمينان محيطي، امکان پيش بيني صحيح آينده بر مبناي روند گذشته مقدور نبود. در دهه 1970 بحث شکستن سازمان هاي بزرگ به واحد هاي مستقل کوچک توسط شرکت جنرال استيل مطرح گرديد و "برنامه-ريزي در واحدهاي استراتژيک کسب و کار " شکل گرفت. در اين واحدهاي کوچک خودمختار، به دليل پيچيدگي هاي کمتر سازماني و مديريتي، امکان برنامه ريزي به صورت کاراتري فراهم گرديد.

 


اگرچه هريک از واحدهاي کسب و کار ممکن بود سودآور عمل نمايند، اما در مجموع ايجاد همگرايي بين اهداف و عملکرد اين واحدها تا حدي مشکل بود، از اين رو مفهوم جديدي تحت عنوان "برنامه ريزي استراتژيک کسب و کار " مطرح گرديد. در اين روش، برنامه ريزي نه تنها در سطح واحدهاي استراتژيک کسب و کار ، بلکه در سطح يک بنگاه اقتصادي مد نظر بود. اين روش که در دهه 1980 معرفي گرديد، امکان برقراري ارتباط بين واحدهاي استراتژيک کسب و کار و واحدهاي وظيفه اي را از طريق برنامه ريزي در سطوح مختلف مديريتي ميسر ساخت. در واقع طي اين روش، برنامه ريزي در سه سطح بنگاه ، کسب و کار  و   وظيفه اي  صورت مي پذيرد. در مسير تکاملي فرآيند برنامه ريزي، در دهه 1980 بحث "مديريت استراتژيک" مطرح شد. مديريت استراتژيک مفهوم برنامه ريزي را در ارتباط با ساير اجزاي سازماني نظير فرهنگ، ساختار، فرآيندها و سيستم ها مي‌بيند. در واقع در صورت عدم توجه به ساير اجزاي سازمان، فرآيند برنامه ريزي ممکن است منجر به شکست شود. 

 


در اين نوشتار ضمن توصيف مفاهيم مديريت استراتژيک به شرح رويکردهاي مختلف آن با تمرکز بر رويکردهاي SWOT و مبتني بر منابع پرداخته و مطالبي در مورد مزيت رقابتي بيان مي گردد.

 

 

 

مديريت استراتژيک
مديريت استراتژيک عبارتست از :

"تصميمات و فعاليت هاي يکپارچه شده در جهت تدوين، اجرا و ارزيابي استراتژي هاي مؤثر"[1]. مديريت استراتژيك به سازمان اين امكان را ميدهد كه به شيوهاي خلاق و نوآور عمل كند و براي شكل دادن به آيندة خود به صورت انفعالي عمل ننمايد. اين شيوه برنامه ريزي باعث ميشود كه سازمان داراي ابتكار عمل بوده و فعاليت هايش به گونهاي درآيدكه‮ ‬به‮ ‬صورتي‮ ‬مبتکرانه‮ ‬و‮ ‬پيش گامانه‮ ‬در‮ ‬صنعت‮ ‬مربوطه اعمال نفوذكند  (نه اينكه تنها در برابركنشها واكنش نشان دهد) و بدين گونه سرنوشت خود را رقم زده وآينده را تحت كنترل خود درآورد .از‮ ‬نگاه‮ ‬کلي، منفعت اصلي مديريت استراتژيك، كمك به سازمان براي انتخاب راه ها يا گزينههاي استراتژيك از طريق روش هاي منظمتر، معقولتر و منطقيتر مي باشد. بدين گونه سازمان مي تواند استراتژي هاي بهتري را تدوين نمايد‮.‬يكي از هدف هاي اصلي مديريت استراتژيك، ايجاد تفاهم و تعهد هرچه بيشتر مديران و كاركنان مي‌باشد. به‮ ‬باور‮ ‬بعضي‮ ‬از‮ ‬استراتژيست ها مسئله تفاهم از مهمترين منافع مديريت استراتژيك است‮ ‬و‮ ‬حتي‮ ‬در‮ ‬مواردي تعهد پس ازآن قرار مي گيرد[2].

 

 

سازمان ها با پي بردن به اين واقعيت كه برنامه ريزي بايد با مشاركت كاركنان و مديران سطوح پائينتر انجام شود، ميكوشند فرآيند مديريت استراتژيك را هرچه بيشتر غيرمتمركز نمايند. در سازمان هايي‮ ‬که‮ ‬مديريت‮ ‬بر پايه‮ ‬برنامه ريزي‮ ‬استراتژيک‮ ‬عمل‮ ‬مي کند، برنامهريزي غيرمتمركز بوسيله مديران صف، جايگزين برنامهريزي متمركز بوسيله مديران ستادي شده است. فرآيند مزبور مبتني بر فعاليت هايي است كه در زمينه يادگيري، كمك كردن، آموزش دادن و حمايت نمودن انجام ميشود و تنها درچارچوب يا قالب كاغذ بازيهايي نيست كه بين مديران ارشد اجرايي انجام ميگيرد .درمورد منافع اقتصادي، نتيجه تحقيقات نشان ميدهدكه سازمان هايي كه از مديريت استراتژيك استفاده ميكنند (درمقايسه با سازمان هايي كه از اين شيوه مديريت يا مفاهيم آن استفاده نميكنند) سودآورترند[2]. سازمان-هايي كه عملكردي عالي دارند بصورتي منظم برنامهريزي ميكنند تا همواره آماده رويارويي با نوسانات وتغييراتي باشندكه درمحيط هاي داخلي و خارجي سازمان رخ ميدهند. سازمان هايي كه سيستم هاي برنامهريزي آنها با تئوري مديريت استراتژيك همخواني زيادي دارد معمولاً در دورههاي بلندمدت، از نظر مالي عملكرد بسيار بهتري داشته و با توجه به انتظاراتي كه از نتايج كوتاه مدت و بلندمدت دارند، تصميماتي آگاهانهتر اتخاذ مينمايند. از سوي ديگر اغلب سازمان هايي كه عملكردي ضعيف دارند، عموماً شرايط آينده را پيشبيني نميكنند و به فعاليت هايي با ديد كوتاه مدت ميپردازند که بازتابي از شرايط احتمالي آينده نيست[2].

 

 


منافع غيراقتصادي برنامه ريزي و بالتبع آن مديريت استراتژيك اين‮ ‬است که علاوه بر اينكه به سازمان ها كمك ميكند‮ ‬تا دچار مشكلات مالي نشوند،‮ منافع محسوس ديگري‮ ‬مانند افزايش آگاهي آنها از تمهيدات خارجي، دركي بهتراز استراتژيهاي سازمان هاي رقيب، افزايش بهرهوري كاركنان، كاهش مقاومت در‮ برابر‮ تغييرات و ...‮ ‬را در پي دارد. مديريت استراتژيك بر ميزان توانايي سازمان براي جلوگيري از بروز مسائل ميافزايد، زيرا اين‮ ‬شيوه‮ ‬مديريتي باعث ميشود كه روابط متقابل بيشتري بين مديران بخش ها و دواير گوناگون ايجاد شود. اين‮ رابطه متقابل يا تعامل، سازمان ها را قادر ميسازدكه مديران وكاركنان خود را تقويت (تغذيه فكري) نمايند، زيرا آنها در تعيين هدف هاي سازماني سهيم ميشوند و به آنها تفويض اختيار ميشود تا خدمات و محصولات بهتري را ارائه نمايند و به نقشي كه در امور ايفا مينمايند ارج  نهاده مي شود[2]. 

 

 

 

 

 


فهرست مطالب

1-1    مقدمه    3
1-2    مديريت استراتژيک    5
1-3    رويکردهاي تدوين استراتژي    9
1-3-1    تئوري سازمان صنعتي    12
1-3-2    رويکرد مبتني بر سناريو    12
1-3-3    نگرش جبرگرايي محيطي    13
1-3-4    نگرش اعمال قدرت    13
1-3-5    نظريه اقتصادي چامبرلين    14
1-3-6    نظريه اقتضايي    14
1-3-7    رويکرد تدوين استراتژي مبتني بر ذينفعان    15
1-3-8    تجزيه و تحليل SWOT    16
1-3-9    رويکرد مبتني بر منابع    24
1-4    مزيتهاي رقابتي    35
1-4-1    مزيت رقابتي پايدار    38
1-4-2    چارچوب VRIO    43
1-4-3    تعيين وضعيت رقابتي منابع توسط چارچوب VRIO    46
1-5    جمعبندي    48

 مراجع    

 

 


فهرست جداول
جدول 2-1 : تقسيم بندي منابع از ديدگاه والنتين    24

 

 

فهرست اشکال
شكل 2-1 : ماتريس SWOT     17
شكل2-2  : زنجيره ارزش پورتر      25
شكل 2-3 : چارچوب 7S       25
شكل 2-4 : مدل گرانت به صورت خلاصه شده     26
شكل 2-5 : مدل هانت و مورگان    27
شکل 2-6: چگونگي تعيين وضعيت رقابتي منابع  توسط چارچوب VRIO    35